loading...
یادداشت
شریعتی بازدید : 40 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)
«حقیقت این است كه كسب توفیق در جشنواره های خارج از كشور، ارزشی را اثبات نمی كند. آنها به تكنیك محض جایزه نمی دهند و راهشان نیز با ما متفاوت است. تكنیك و محتوا را نیز نمی توان از یكدیگر تفكیك كرد و چون این چنین است، پر روشن است كه آنها كدامین فیلم ها را می خواهند.»
شهید سید مرتضی آوینی

نمی دانم باید تبریك گفت یا تسلیت وقتی ذائقه مسئولین سینمایی جمهوری اسلامی ایران با ذائقه سینمایی نظام سرمایه داری هماهنگ شده است. «جدایی نادر از سیمین» فیلمی كه جوایز متعددی از جشنواره بیست و نهمین فیلم فجر را به خود اختصاص داد، امروز از جانب سینماگران نظام سلطه بر صدر می نشیند و تقدیر می شود، این یعنی ماحصل تلاش مسئولین فرهنگی و سینمایی ما در سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی همان می شود كه آمریكا و متحدانش می پسندند. اما كاش به همین جا ختم می شد! چیزی كه دل مردم مؤمن و انقلابی را می سوزاند لبخندهای كش دار و نامه های تبریك برخی از مسئولین به مناسبت این جوایز است درست همان اتفاقی كه پس از دریافت جایزه صلح نوبل توسط شیرین عبادی افتاد. واكنش هایی این چنین پیش از آن كه غفلت و خوابزدگی مسئولین را نشان دهد وارونگی ارزش گذاری در سیاست های فرهنگی مان را به رخ می كشد. هم ما و هم شخص اصغر فرهادی بهتر از هر كس دیگری می دانیم كه فیلم او متأسفانه مورد حمایت ویژه دولت و دولتمردان قرار گرفته و باز هم متأسفانه نماینده وزارت ارشاد دولت دهم هم در مراسم اسكار بوده است، پس بهتر است آقای فرهادی بیش از این ژست استقلال، فراجناحی و غیرسیاسی بودن را نگیرند كه این قبیل سخنان از زبان ایشان بیشتر به یك لطیفه خنده دار شبیه است و موجب انبساط خاطر می گردد.

برخلاف برخی مسئولان فرهنگی ما كه همیشه ژست روشنفكری(!) می گیرند، تكنیك را از محتوا جدا می كنند و در نتیجه سیاه ترین فیلم ها را با بودجه های دولتی می سازند، فقط به این بهانه كه كارگردان و عوامل آن را افرادی حرفه ای تشخیص می دهند، نظام سرمایه كار خود را خوب بلد است. آنها خوب می دانند تكنیك از محتوا جدا نیست نشان به آن نشان كه چارلی چاپلین را از سال 1953 به ایالات متحده راه ندادند فقط به این دلیل كه معتقد بودند او ایده های كمونیستی دارد. تكنیك از محتوا جدا نیست اگر چنین بود سازمان CIA در دوران موسوم به «مكارتیسم» كمیته هراس (نامی كه هنرمندان آمریكا بر این كمیته گذاشتند) تشكیل نمی داد و صدر تا ذیل هالیوود را شخم نمی زد فقط به این بهانه كه در هالیوود ایده های كمونیستی نفوذ كرده است؛ اگر چنین بود «برتولت برشت» بازجویی نمی شد و دست آخر 10 تن از دوستان و همكارانش به زندان نمی افتادند فقط به این دلیل كه در فیلمنامه شان نظام سرمایه داری را به چالش كشیده اند.
تكنیك خوب در خدمت ذهن بیمار، همچون شمشیری است در كف زنگی مست؛ اتفاقی كه برای اصغر فرهادی افتاد تا قوت و قدرت فیلمنامه نویسی و كارگردانی او در اختیار ذهن بیمارش قرار گیرد. ذهنی كه از غرب سراسر توحش و دروغ، سرزمین رؤیاها بسازد؛ سرزمین راستگوها؛ سرزمین صداقت و درستی! ارزش این بهشت آنقدر هست كه برای رسیدن به آن مجاز به ترك همسر و طلاق هستی پس حفظ نهاد خانواده در درجه دوم قرار می گیرد؛ اینها نتیجه ذهن بیماری است كه در تحجر غرب زدگی پوسیده است و البته ذهن بیمار اصغر فرهادی تا زمانی مورد حمایت غرب است و جوایز آنان را دریافت می كند كه زبان نظام سرمایه داری در ایران باشد یعنی داخل ایران و برای ایرانیان فیلم بسازد در غیر این صورت مانند دستمال كهنه ای به سطل زباله فرستاده خواهد شد صحت این ادعا را او می تواند از گلشیفته فراهانی بازیگر فیلم «درباره الی» ساخته قبلی آقای فرهادی كه با حمایت ویژه دولت در جشنواره قبلی فجر نیز جوایز ویژه ای را دریافت كرد سؤال كند!
بیایید با هم به عنوان یك شهروند اروپایی یا آمریكایی، مردم ایران را از دریچه دوربین اصغر فرهادی نگاه كنیم؛ چه می بینیم؟ مردمی كه دروغگو هستند، شخصیت های داستان همگی دروغ می گویند به جز سیمین و سیمین همان كسی است كه همه كار می كند برای اینكه به اروپا یا آمریكا پناهنده شود چون از سرزمین دروغگوها خسته شده و می خواهد به سرزمین راستی و درستی پناه ببرد. پس از تماشای این فیلم، یك شهروند اروپایی یا آمریكایی به خود افتخار می كند چون ساكن چنین سرزمینی است كه سیمین آرزوی رسیدن به آن را دارد و البته برای مردم ایران متأسف می شود كه چقدر راحت دروغ می گویند. حالا ساكنان سرزمین های همیشه ابری غرب و دستان همیشه خون آلود نظام سرمایه داری غرب چرا نباید به فیلم فرهادی جایزه بدهند؟! فیلمی كه آنها را نماد راستی و درستی نشان می دهد و مردم ایران را تماماً دروغگو و ریاكار؛ راستی! این روزها ایالات متحده چقدر تلاش می كند كه ایرانیان را در مسائل سیاسی (از جمله هسته ای) دروغگو جلوه دهد و حالا یك ایرانی این كار را انجام داده است. بهتر از این هم می شود...؟!
این بود هدیه ای كه آقای فرهادی پس از گرفتن جایزه نظام سرمایه داری- همان یك درصدی كه مردم دنیا علیه اش شوریده اند- آن را به مردم كشورش تقدیم كرد. حال پس از تحقیر ملت شریف ایران به دست اصغر فرهادی باید از برخی مسئولین و رسانه ها كه بعد از دریافت جایزه اسكار دچار افت فشار خون شده و لبخند بر لبانشان ماسیده است، پرسید: این نیش های تا بناگوش باز شده به سمت غرب برای چیست؟
سیدمحمد عماد اعرابی
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 49
  • بازدید سال : 167
  • بازدید کلی : 2,202